‘گامهای ترنج’ Category
-
سال نو مبارک
March 20, 2013 by الهه
Category گامهای ترنج | Tags: | 1 Comment
-
معاینهی یک سالگی
March 13, 2013 by الهه
مرکز بهداشت کودکان محل نامه فرستاده بود که ترنج رو برای معاینهی یک سالگی ببریم که امروز رفتیم. خوشبختانه همه خیلی خوش اخلاق بودن. ترنج رو هم که به زور بیدار نگه داشته بودیم خوش رفتار بود و با همه بگو بخند کرد و برای من آبرو خرید. برعکس این لحظه که با دوتا بستهی آب میوه از من و لپتاپ ام آویزونه و داره جیغ میکشه که بغلش کنم.
برای اولین بار هم نشست روی صندلی و وزنش کردند و دیگه توی کاسه نشوندنش. وزنش روی نموداریه که توی چند ماه پیش بوده ولی قدش اون پایینهاست. وزنش هم زیاد نیستا. اون هم در میانهی پایینی جدوله.
خانمه از من پرسید که مسواک میزنی دندونهاش رو؟ گفتم نه. گفت الان بهش یه هدیه میخوام بدم. رفت و با یه مسواک کوچولو و خمیر دندون برگشت. گفت یه تیکهی کوچیک خمیر دندون بذارم و باهاش مسواک بزنم براش و میتونه خمیر دندون رو هم قورت بده. این وسط هم ترنج یک نفس با خانومه اختلاط میکرد.
راه رفتنش هم بهتر و طولانیتر. البته اول یواش میره بعد ناگهانی سرعت میگیره. مخصوصا اگه بخواد دنبال مخمل و گبه کنه. تازه پاورلیفتینگ هم میکنه و هر چیزی که دم دست باشه رو برمیداره و با خودش این طرف اون طرف میبره. چند روز پیش تا از خرید رسیدیم خونه گلاب به روتون یه بستهی بزرگ چند تایی دستمال توالت رو که برداشته بود با خودش داشت میبرد بذاره روی مبل.
Category ترنج, گامهای ترنج | Tags: ترنج,خمیر دندان,دندان,عکس,مسواک | No Comments
-
رسم ترنج است که در روزگار … پیش دهد میوه پس آرد بهار
March 11, 2013 by الهه
ترنج ما هنوز یک ساله نشده. سه روز دیگه مونده به تولدش. ولی جشن تولدش رو دیشب گرفتیم که در روزهای تعطیلی پایان هفته باشه. خیلی دختر خوبی بود و در تمام مدت مهمونی به جز دقایق آخرش کاملا با ما همکاری کرد، رقصید، خندید، راه رفت، دوید و در حد خودش آتیش سوزوند. مادر بزرگ و پدر بزرگ و خاله اش هم از تهران با اسکایپ باهامون بودن. دوستانی که در یک سال گذشته و پیش از تولد ترنج خیلی بهمون کمک کرده بودن هم تشریف آورده بودن و خلاصه به ما که خیلی خوش گذشت امیدوارم به اونها هم خوش گذشته باشه.
با تشکر از فاطمهی مهربان که از آن سر دنیا و از راه دور برای آمادگی این جشن به من کمک فکری کرد.
Category ترنج, گامهای ترنج | Tags: ترنج,تولد,تولد یک سالگی,جشن,عکس,لندن,مهمان,یک ساله,یک سالگی | 12 Comments
-
اولین کفشهای ترنج
March 3, 2013 by الهه
ترنج چند قدم بیشتر راه میره ولی آخرش معمولا با بقچهبندی باسنش میخوره زمین. امروز بردمش که براش کفشهای مناسب راه رفتن بگیرم. قبلش چندین جفت کفش گرفته بودم ولی هیچ کدوم به درد راه رفتن نمیخوردند.
اول که توی بخش کودکان یه خانمی ازمون پرسید که آیا میخوایم پاهاش رو اندازه بگیریم؟ بعد بهمون شماره داد. نوبتمون که شد یه خانم دیگه اومد و پای ترنج رو اندازه گرفت. سایزش ۳/۵ جی است. بعد چهار مدل کفش آورد که دو تاش رو دوست داشتیم. خیلی هم خوشحال بود ترنج و خانومه ذوق کرده بود میگفت معمولا بچهها گریه میکنند موقع اندازه گیری. گفتیم وایسا این حالا ساکته شروع میکنه به موقعش.
گفتم دو مدل کفش با بند چسبی آورد که ترنج اصلا همکاری نکرد که پاش کنیمشون و مقادیری غر زد. در نهایت همین کفشهایی که در پایین میبینید رو انتخاب کردیم.
خانم فروشنده دوربین آورد و چند تا عکس از ترنج با کفشهاش گرفت و یکیشون رو پرینت کرد و چسبوند روی یه کارت و داد دست ما.
Category ترنج, گامهای ترنج | Tags: اولین کفش,ترنج,راه رفتن,عکس,کفش | 3 Comments
-
یه کم بیشتر
February 22, 2013 by الهه
امشب ترنج حدودا یک متر راه رفت.
Category ترنج, گامهای ترنج | Tags: ترنج,راه رفتن | 1 Comment
-
دیگه باید راه رفت
February 13, 2013 by الهه
ترنج امروز عصر سه چهار قدم خودش برداشت. اصلا مدل بلند شدنش از زمین فرق کرده. انگار که به قصد راه رفتن بلند میشه و میایسته. البته بعدش دیگه تکرارش نکرد. جیگر (خرش) رو محکم بغل کرده بود و فاصلهی بین زیر پایی (همینه دیگه اسمش؟) و پایهی میز رو پنگوئن آسا طی کرد. این رو هنوز به حساب راه رفتن کامل نمیذارم.
عاشق نونه و بهش میگه: نـیییییییییی.
عصر داشتم بهش غذا میدادم. نشسته بودیم روی زمین. مخمل از پشت سرش اومد. قشنگ همهی تنش رو از سرش تا باسنش چند بار بو کشید. هی نگران بودم سبیلهاش بخوره به ترنج و متوجه بشه که پشتشه ولی نخورد. خیلی قشنگ بود کل ماجرا.
Category ترنج, گامهای ترنج, گربه ها | Tags: ایستادن,ترنج,راه رفتن,مخمل,نشستن | No Comments
-
دستمال به دندان
February 3, 2013 by الهه
طولانی تر میایسته و قدمهای منظمتری برمیداره وقتی دستش به چیزی بنده. دیگه نفس من و باباش بند میاد انقدر باید بدوییم دنبالش. معمولا هم به سمت من فرار میکنه وقتی میخواد فرار کنه از دستم به جای اینکه در جهت مخالف بره.
قبلا فقط وقتی چهار دست و پا میرفت چیزی رو به دندونش میگرفت و با خودش میبرد، الان در حالت ایستاده و راه رفتن هم همین کار رو میکنه. این بستهی دستمال کاغذی رو مدتها به دندونش گرفته بود و تازه هر وقت هم میافتاد باز برش میداشت و میگذاشت توی دهنش و به حرکتش ادامه میداد.
Category ترنج, گامهای ترنج | Tags: ایستادن,ترنج,راه رفتن,فیلم,ویدیو | 1 Comment
-
استقرا یا تعمیم؟
January 29, 2013 by الهه
چه روی فرش باشه چه روی تخت چه روی یک تکه ملافه (همون ملحفه) وقتی میخواد ازش خارج بشه همین طور دنده عقب مثل لاکپشتی که داره دنده عقب میره عقب عقب میره و بعد روی باسنش میچرخه و پاهاش رو از روی سطح مورد نظر خارج میکنه و بعد میاد بیرون یا پایین. یعنی هر چیزی که رنگش با محیط اطراف فرق داشته باشه و مستطیل باشه رو تخت با ارتفاع فرض میکنه و اون طور که توصیف شد ازش میاد بیرون.
دندون هفتم هم داره خودش رو نشون میده. پایین سمت راست. هشتمی هم یه هالهای ازش معلومه.
امروز هم وایساده بود و گبه رو که روی صندلی من نشسته بود حسابی تاب داد و بعد چلوند و دمش رو کشید و … با اینکه گبه چند بار گاز مختصری هم ازش گرفت به روی خودش نیاورد و هی غش غش خندید تا بالاخره گبه از رو رفت و پرید توی قفسه و بعد هم الفرار.
Category ترنج, گامهای ترنج | Tags: ترنج,دندان,عکس | No Comments
-
چطوری این چیزا رو یاد میگیرن؟
January 28, 2013 by الهه
رفت لبهی تخت. مثل همیشه که دستاش رو محکم میگیره و کله اش رو میبره پایین که مخمل یا گبه رو ببینه. بعد روش رو برگردوند به طرف وسط تخت. باسنش رو چرخوند. اول یه پاش رو از تخت آویزون کرد. بعد دوباره برش گردوند. دوباره همون پاش رو آویزون کرد. بعد اون یکی پا. و در مقابل چشمهای از حدقه بیرون زدهی من از تخت رفت پایین.
حالا مگه میشه نگهش داشت این بالا؟ هی میخواد تمرین کنه کار جدیدی که یاد گرفته رو. طفلک مخمل و گبه دیگه عمرا از دستش در امان باشن.
Category ترنج, گامهای ترنج | Tags: ایستادن,ترنج | No Comments
-
سلام بر غذا
December 31, 2012 by الهه
ترنج ناگهانی تصمیم گرفته غذا بخوره. البته الان هم ناز و ادا داره ولی به هر حال بهتر از یک هفته قبل غذا میخوره. دیگه یه مقدار دل به دریا هم زدم و غذای آماده بهش دادم وسط غذاهایی که خودم میپزم براش. اولین بار که خوب غذاش رو تا ته خورد بهش کمپوت میوههای قرمز دادم. وعدهی بعد هم سیب زمینی و هویج پختهی آماده بود. امروز هم که دیگه در نهایت درهم و برهمی گوشت و سیب زمینی و هویج و پیازی که قبلا پخته بودم و کوبیده بودم رو با کمپوت میوههای قرمز قاطی کردم و یه مقدار آرد برنج هم بهش زدم و دادم بهش که تقریبا خوب خورد. مرغ و گلابی هم بهش دادم حتی.
نون هم خیلی دوست داره. نون تست شده رو با احتیاط با دو انگشت میگیره و بررسی میکنه و بعد میخوره و اجازه میده ما هم غذامون رو بخوریم.
گلاب به روتون دستشویی اش هم به همین نسبت که غذاش بیشتر شده، وسیعتر شده.
فکر کنم باز داره دندون در میاره. همهاش در حال گاز زدن همه چیزه و آب دهنش آویزونه و خیلی هم جیغ و داد میکنه.
خانم از بادکنک هم میترسه ولی توپ رو دوست داره. نمیدونم چطوری میفهمه با هم فرق دارن.
Category بچه داری, ترنج, گامهای ترنج | Tags: بچه داری,ترنج,دندان,عکس,غذا دادن,میوه | 1 Comment