RSS Feed

Posts Tagged ‘عکس’

  1. ستاره‌های خاکستری

    February 17, 2013 by الهه

    عاشق این شلوارک ترنج ام. از سه ماهگی داره می‌پوشدش و نشون می‌ده که بچه ام چقدر رشد نکرده.

    کلاه به سر


  2. اولین عروسی

    February 16, 2013 by الهه

    دو هفته پیش عروسی دو تا از دوست‌های خوبمون بود. ترنج برای اولین بار رفت عروسی. اون شب که نشد ازش عکس بگیرم و بعدش هم که همگی سرما خورده بودیم.  بالاخره امروز لباسی که پوشیده بود رو قبل از اینکه بهش کوچیک بشه دوباره تنش کردم و چند تا عکس گرفتم. از اینکه کفش پاش نیست هیچ تعجب نکنید چون عمرا بذاره کفش به پاش بمونه. پیرهن هم که تنش می‌کنی خیال می‌کنه باید بشینه حتما. راضی نشد وایسه که عکس بگیرم.

    ترنج در پیرهن آبی

    اوا خاک عالم کفشم کو؟

    کیک عروسی


  3. اه باران باران

    February 10, 2013 by الهه

    خودش از حالت نشسته بدون اینکه دستش رو به جایی بگیره بلند می‌شه و می‌ایسته. پنجره و خیابون رو کشف کرده. امروز براش شیشه‌ی بارون خورده عجیب بود. دنبال مخمل و گبه می‌ره پشت پرده‌ها و هی خودش رو آویزون می‌کنه بهشون یا می‌پیچه بین‌شون. الان دیگه گره‌شون زدم که بالا بمونند و دست ترنج نرسه بهشون.

    ترنج و روز بارانی


  4. حمام و سرماخوردگی

    February 8, 2013 by الهه

    شما هم وقتی سرما می‌خوردید مامانتون سعی می‌کرد حمام نبردتون؟ یا اگه بچه‌هاتون سرما می‌خورند نمی‌بریدشون حمام؟ من چرا انقدر می‌ترسم از بدتر شدن سرماخوردگی با حمام رفتن؟

    در تصویر زیر ترنج رو مشاهده می‌کنید با دو عشق ابدی و ازلی اش، گوشی موبایل و کاغذ. معمولا هم این طوری می‌شینه. یه پا جلو یه پا عقب.

    ترنج پشت پنجره


  5. استقرا یا تعمیم؟

    January 29, 2013 by الهه

    چه روی فرش باشه چه روی تخت چه روی یک تکه ملافه (همون ملحفه) وقتی می‌خواد ازش خارج بشه همین طور دنده عقب مثل  لاک‌پشتی که داره دنده عقب می‌ره عقب عقب می‌ره و بعد روی باسنش می‌چرخه و پاهاش رو از روی سطح مورد نظر خارج می‌کنه و بعد میاد بیرون یا پایین. یعنی هر چیزی که رنگش با محیط اطراف فرق داشته باشه و مستطیل باشه رو تخت با ارتفاع فرض می‌کنه و اون طور که توصیف شد ازش میاد بیرون.

    دندون هفتم هم داره خودش رو نشون می‌ده. پایین سمت راست. هشتمی هم یه هاله‌ای ازش معلومه.

    امروز هم وایساده بود و گبه رو که روی صندلی من نشسته بود حسابی تاب داد و بعد چلوند و دمش رو کشید و … با اینکه گبه چند بار گاز مختصری هم ازش گرفت به روی خودش نیاورد و هی غش غش خندید تا بالاخره گبه از رو رفت و پرید توی قفسه و بعد هم الفرار.

    سگ سبز برادر گبه است


  6. درود (؟) بر ان‌اچ‌اس

    January 23, 2013 by الهه

    امروز، یعنی دیروز، وقت پزشک متخصص کودکانی بود که یک ماه و نیم پیش داده بودن برای اسهال ترنج. دکتر محل گفت برید به هر حال با این‌که دیره. ما هم رفتیم. آقای متخصص تعجب کرد و گفت من وقتم می‌تونست جوری باشه که زودتر ببینمش و لابد خورده به تعطیلات کریسمس و سال نو. گفتم نخیر. ماجرا مال یک ماه پیش از اونه. خلاصه که گفتم حالا تابع وارون اسهال شده ماجرا. گفت جای نگرانی نیست. ولی تصمیم گرفت آزمایش خون بگیره از بچه. رفتیم خون بگیرن ازش. داریوش نشوندش توی بغلش و یه پرستار یه دستش رو گرفت و یه پرستار دیگه هم سوزن سرنگ رو فرو کرد توی دست طفلی. اولش اصلا گریه نکرد. ولی چون سوزن طولانی موند توی دستش بالاخره اشک بچه‌ام در اومد. من هم که دستم رو گرفته بودم روی چشمم. بقیه توی اتاق به من دلداری می‌دادن.

    وزنش هم  توی ۴۰ روز گذشته ۳۰۰ گرم زیاد شده.

    فکر کنم یه چرخ روروئک ام افتاده توی جوب

    بذار دقیق‌تر ببینم


  7. برف

    January 20, 2013 by الهه

    برف

    از صبح داره یک نفس برف میاد. یعنی حتی برای ۱۰ دقیقه هم قطع نشده. ولی خیلی ریزه و برای همین ارتفاع روی زمین نشسته‌اش زیاد نیست. البته برای لندن زیاده. ترنج هم که درک خاصی از برف نداره. چند روز پیش که می‌اومد یه مقدار با تعجب نگاه کرد و بعد دوباره حواسش به شیطنت‌های معمول‌اش پرت شد.

    چیدمان خونه رو عوض کردیم. یه مقدار ترنج فرندلی – ترنج پروف شده. البته دسترسی ترنج به آشپزخونه حسابی راحت شده. سوفا رو بردیم جایی که میز غذاخوری بود و میز رو آوردیم جای سوفا. این وسط یه مقدار جا باز شده. گبه و مخمل که حسابی شاد اند و برای خودشون جولان می‌دن این وسط. ترنج هم خوشحاله. توی روروئکش که می‌شینه مثل یه لاک پشته که تند تند عقب جلو می‌ره و دور می‌زنه و می‌چرخه و دنده عقب می‌ره. روروئکش شبیه فولکس‌ه. این فولکس قورباغه‌ای‌ها.

    چند روز پیش هم خورد به کمد توی اتاق و دندونش فرو رفت توی زبونش یه زخم شیک روی زبونش درست شد. همون اول که کلی خون اومد. انقدر که روی لباس خودش و من ریخت. تا فرداش هم باز خون می‌اومد گاهی. الان ولی خوبه.


  8. هر کی تک بیاره بادمجون می‌شه

    January 12, 2013 by الهه

    نمی‌ذاره ازش عکس بگیرم. تا دوربین می‌بینه با ذوق حمله می‌کنه به سمتش. برای همین ناچار می‌شم بذارمش توی تخت اش.

    من بهش گاهی می‌گم بادمجون. اون مدلی که موهاش روی پیشونیش پهن می‌شه شبیه کله‌ی بادمجون نیست؟

    هرکی تک بیاره


  9. و همچنان سرماخورده

    January 9, 2013 by الهه

    هنوز خوب نشده سرماخوردگی اش. شب‌ها طفلی با گرفتگی بینی بیدار می‌شه. چون بلد نیست فین کنه و گلاب به روتون اخ و تف و این چیزا همه‌اش بینی و گلوش گرفته است. من و داریوش هم سرما خوردیم. من که سرفه می‌کنم زهره اش می‌ره و می‌دوئه میاد بغلم و سرش رو می‌ذاره روی سینه‌ام و با دست‌هاش فشارم می‌ده و مظلوم نگاهم می‌کنه.

    چند شب پیش وسط گریه‌هاش چندتا ماما و مَ مَ هم گفت که خب من به خودم نگرفتم چون هنوز به منظور صدا کردن من نمی‌گه و فقط داره یاد می‌گیره مثل دد بگویدشون (همون بگدشون خودمون).

    در این عکس‌ها هم خیلی ژولی پولی و هپلیه. چون از ترس این چند روز حموم نبرده بودمش که بدتر نشه سرماخوردگی‌اش. ولی امشب بالاخره شستیمش.

    Toranj-Cold-1

    Toranj-Cold-2

    Toranj-Cold-3

    Toranj-Cold-4


  10. آب گوارا و زلال وان

    January 4, 2013 by الهه

    حمام رفتنش تغییر کرده. وقتی می‌خوایم بذاریمش توی وان مقاومت می‌کنه. یعنی هی پاهاش رو جمع می‌کنه و نمی‌خواد بشینه. اما وقتی بالاخره راضی شد و نشست دیگه باید با خواهش و التماس بیاریمش بیرون. و چه آبی گواراتر از آب وان؟ ها؟ نه جدی شما بگو؟ آب به این تمیزی و زلاااالی! از هر فرصتی برای قلپ قلپ خوردن ازش استفاده می‌کنه. حتی خودش رو سر می‌ده که دهنش هم سطح آب توی وان بشه و بتونه بخوردش. یا وقتی بغلش می‌کنم آب روی دستم رو می‌مکه.

    ترنج متعجب در حمام

    ترنج خندان در حمام