از صبح داره یک نفس برف میاد. یعنی حتی برای ۱۰ دقیقه هم قطع نشده. ولی خیلی ریزه و برای همین ارتفاع روی زمین نشستهاش زیاد نیست. البته برای لندن زیاده. ترنج هم که درک خاصی از برف نداره. چند روز پیش که میاومد یه مقدار با تعجب نگاه کرد و بعد دوباره حواسش به شیطنتهای معمولاش پرت شد.
چیدمان خونه رو عوض کردیم. یه مقدار ترنج فرندلی – ترنج پروف شده. البته دسترسی ترنج به آشپزخونه حسابی راحت شده. سوفا رو بردیم جایی که میز غذاخوری بود و میز رو آوردیم جای سوفا. این وسط یه مقدار جا باز شده. گبه و مخمل که حسابی شاد اند و برای خودشون جولان میدن این وسط. ترنج هم خوشحاله. توی روروئکش که میشینه مثل یه لاک پشته که تند تند عقب جلو میره و دور میزنه و میچرخه و دنده عقب میره. روروئکش شبیه فولکسه. این فولکس قورباغهایها.
چند روز پیش هم خورد به کمد توی اتاق و دندونش فرو رفت توی زبونش یه زخم شیک روی زبونش درست شد. همون اول که کلی خون اومد. انقدر که روی لباس خودش و من ریخت. تا فرداش هم باز خون میاومد گاهی. الان ولی خوبه.