RSS Feed

Posts Tagged ‘گبه’

  1. ترنج، طوطی سخن‌گو

    July 19, 2012 by الهه

    هفته‌ی پیش که چندتا از دوست‌هامون خونه‌ی ما مهمون بودن ترنج بغل مونا بود و مونا بهش می‌گفت بگو گبه و یک بار ترنج یه چیزی شبیه گ مفتوح گفت. بعدش کلی حرف زدیم و خندیدیم که مثلا تصور کنید بچه‌ای که حرف زدن رو با گفتن قسطنطنیه شروع کنه. راحت‌ترین کلمات برای بچه‌ها ماما و بابا هستند و خب طبیعیه همینا رو می‌گن اون اولش. فرداش هم باز من با گوش مادرانه‌ی قربون دست و پای بلورین روندگانه همون گَ رو شنیدم از دهن ترنج.

    دیشب داریوش در حال انجام عملیات خوابوندن ترنج برق هال رو خاموش کرده بود و چون ترنج قصد خوابیدن نداشت و در حال غر زدن بود برده بودش نزدیک قفسه‌ی گوشه‌ی اتاق که گبه رفته بود مثل عقاب نشسته بود روش. من هم توی اتاق بودم. دیدم یه صدای عجیبی میاد. توی تاریکی ترنج داشت با صداهای عجیب و غریبی با گبه حرف می‌زد. مثل صدای یه پرنده بود. مثلا صدای این طوطی سبزها که حرف نمی‌زنند اما غر می‌زنند. وسط گفتگو داریوش ازش خواست یه چیزی از گبه بپرسه که در کمال ناباوری ترنج پرسید. حالا منم پیازداغ اش رو زیاد می‌کنم ولی شما هم گوش کنید ببینید چقدر شبیهه چیزی که ترنج می‌گه به اونی که داریوش ازش خواست بگه.

     


  2. این تخت مشترک

    July 17, 2012 by الهه

    ترنج خیلی مخمل و گبه رو دوست داره. مخمل که خب اخلاق همیشگی اش رو داره و به هیشکی رو نمی‌ده که نزدیکش بشه. به ترنج هم فقط در حد بو کردن دست و پا نزدیک می‌شه. ولی گبه کنار ترنج یا بالای سر یا پایین پاش می‌خوابه.

    گبه‌ی نشسته در مجاورت ترنج

    گبه در کنار ترنج

    این چندماه گذشته گبه تقریبا هیچ علاقه‌ای به تخت ترنج نشون نداده بود اما یکی دو هفته است که خیلی دوست داره بره اون تو. چند بار آوردمش بیرون ولی دیدم فایده نداره. شب‌ها مخصوصا وقتی خوابیم میاد می‌پره توی تخت بالای سر ترنج می‌خوابه. یه تیکه پارچه می‌ذارم اونجایی که معمولا می‌خوابه که موهاش خیلی به روکش تخت نگیره. هرچند که موی گبه و مخمل در اقصی نقاط خونه و سر و کله‌ و دست و پای ما همیشه به وفور پیدا می‌شه.

    گبه در تخت ترنج

    گبه در تخت ترنج

    دیشب و پریشب در اتاق رو مجبور شدیم ببندیم. چون ترنج روی تخت خودمون خوابیده بود و مخمل و گبه هم مثل اسب دنبال همدیگه می‌کردن و گبه هیجان زده می‌پرید روی تخت و مخمل هم به دنبالش. برای اینکه ناگهان روی ترنج نپرن و بچه نترسه گبه رو از اتاق بردیم بیرون و در رو بستیم. که خیلی هم شاکی می‌شه از این کار. تا صبح چند بار مخمل و گبه می‌اومدن و در می‌زدن.


  3. سبیل کِشون

    July 14, 2012 by الهه

    ترنج امروز چهارماهشه. جمله‌ی کلیشه‌ای که چقدر زود می‌گذره رو می‌شه گفت. من و باباش رو می‌شناسه. پاهاش رو توی دستش می‌گیره و سعی می‌کنه بخوردشون که هنوز موفق نشده. هر چیزی که از جلوی چشمش رد می‌شه رو می‌خواد با دست بگیره. مثلا امروز قاشق برنجی که داریوش داشت می‌آورد طرف دهن من که ببینم برنج دم کشیده یا نه رو چنگ زد. با دقت به تلویزیون و لپ‌تاپ نگاه می‌کنه. ظهر براش تصنیف ساقی گروه شمس رو گذاشتم تا دف‌زنشون شروع کرد به نواختن جیغ ترنج از ترس بلند شد. ولی بقیه‌ی تصنیف رو کامل نگاه کرد و گوش داد.

    سبیل گبه‌ی طفلک رو هم داشت می‌کشید که باباش دستش رو گرفت گذاشت روی کمر گبه که اذیت نشه و باز شاکی شد و گریه کرد که چرا نمی‌ذارید من سبیلش رو بکشم. روزی رو می‌بینم که دم مخمل رو می‌خواد گاز بگیره.

    چهارماهگی

    پیرهن گل‌گلی


  4. گاز و جیغ

    July 4, 2012 by الهه

    همین طور آب از لب و لوچه‌اش آویزونه و لباس‌هاش خیس می‌شن. امروز هر کاری کردم که اون پستونک دندونی که براش گرفتم رو توی دهنش نگه دارم یا بدم دستش که خودش بخوره فایده نداشت و قبول‌اش نکرد. لباس‌های خودش و لباس‌های من و هر چیزی که دم دست‌اش باشه رو عوض‌اش می‌کشه طرف دهن‌اش. امروز انگشت من رو هم به زور کشید توی دهنش و با لثه‌هاش شروع کرد گاز گرفتن. هنوز ولی تیزی دندون یا حتی سفتی‌اش رو حس نمی‌کنم.

    دیروز متوجه شدم که داره با گبه حرف می‌زنه. حرف که نه، همون بق بقویی که بچه‌ها می‌کنند. امروز به وضوح از دیدن گبه ذوق کرده بود و جیغ می‌کشید براش.

    دم غروب هم که داشتم شیر می‌دادمش هی به صورتم دست می‌کشید. انگار که تازه کشف کرده بود. ناخن‌هاش رو هم خوش‌بختانه دیشب گرفتم و بدون درد لذت می‌بردم از لمس دست‌هاش.

    دیشب هم به توصیه‌ی این بازرس‌های بهداشت و سلامتی که میان خونه سر می‌زنند به من و ترنج (هلث ویزیتور رو آخه چی ترجمه کنم؟) یه مقدار روغن زیتون به سرش زدم که پوسته‌هایی که چند هفته است داره رو با شونه بتونم از سرش جدا کنم. اما انگار یه مقدار نزدم یه کاسه روغن زیتون روی سر طفلکی خالی کردم. بعد از اینکه حموم‌اش کردم دیشب با اینکه دو بار موهاش رو شستم بازم روغنی مونده و دخترم بوی روغن زیتون می‌ده و کاملا می‌شه خوردش.