این تصنیف از زمان به دنیا اومدن ترنج به عنوان یکی از لالاییهای زمان خوابش خونده میشده. حالا یا من میخوندم براش یا باباش یا اجرای اصلی اش رو با آیفون براش میذاشتیم. ماه پیش ترنج یه روز تصمیم گرفت خودش لالایی بخونه و با شبی که آواز نی تو شنیدم شروع کرد و من ذوق زده فوری صداش رو ضبط کردم. الان خیلی بهتر میخونه و حتی یک بار وقتی حواسش به من نبود کامل همهی تصنیف رو بدون اشتباه خوند ولی دیگه نمیذاره صداش رو ضبط کنم. این مال حدود یک ماه و نیم پیشه و من هی ناچار شدم کمک کنم بخونه و اون کامل کنه هر مصرع و بیت رو.
Posts Tagged ‘صدا’
-
تو ای پری دوان دوان کجایی؟
August 26, 2014 by الهه
Category ترنج, روزانه | Tags: الهه,ترنج,خواب,صدا | 2 Comments
-
اولین تلاش ترنج برای حفظ کردن شعر و موسیقی
January 20, 2014 by الهه
این اولین باره که ترنج سعی کرده شعری رو از حفظ بخونه و به خاطر اینکه از تلویزیون بیشتر شعرهای کودکانهی انگلیسی شنیده این شعر فارسی نیست. از صبح گاوش رو گرفته بود توی دستش و با مومو گفتن ملودی توینکل توینکل لیتل استار رو تکرار میکرد. طرفهای عصر کلمات شعر رو هم میخوند (البته بیشتر موسیقی کلمات شبیه اصلشون بود و من به عنوان یه مادر که باید قربون دست و پای بلوری بچه اش بره میتونستم تشخیص بدم چی داره میخونه).
Category ترنج, گامهای ترنج | Tags: ترنج,حرف زدن,صدا | No Comments
-
حافظ خوانی ترنج
November 14, 2013 by الهه
ترنج به هر نوع نوشتهی فارسی یا عربی میگه نماز. چون ایران که بودیم مامانم توی سجادهاش کتابچههای دعا و قرآن کوچک داشت و بعد از نماز خوندن اونا رو دست میگرفت یا ترنج از توی سجاده برشون میداشت (به همراه مُهر) و در میرفت. حالا کلمهی نماز رو مرتبط میدونه با خط فارسی. جالبه که به نوشتههای انگلیسی نمیگه نماز و میتونه فارسی (و عربی) رو تشخیص بده.
یک حافظ کوچیک داریم که قبلا ورق میزدش و با دیدن نقاشی خانومی که اول و آخر کتابه میگفت خانوم و بعد هم جوجو به پرندهای که کنار خانومه. گاهی هم پشت باباش تکرار میکرد حافظ.
امروز یک مرحله جلوتر رفت و حافظ رو برداشت و به تقلید از باباش شروع کرد آواز خوندن. یه وقتهایی هم مکث میکنه و تند تند ورقش میزنه و دوباره به آوازش ادامه میده. و البته که به این کتاب میگه نماز. توی فایل میتونید نماز گفتنش رو تشخیص بدین.
Category ترنج | Tags: ایران,ترنج,تهران,حافظ,حرف زدن,داریوش,صدا,فارسی,نماز | No Comments
-
ابَ بَ بَ بَ
December 6, 2012 by الهه
اسهالش تقریبا خوب شده. دیروز تازه نامه اومده از بیمارستان که وقت دادن برای ۲۲ ژانویه. من دیگه چیزی نگم. خودتون فحش و ناسزا بدید به اناچاس. ششمین دندونش هم در اومده. گوشت قرمز هم بهش دادم خورد. میدونم دیره به نظر شما ولی من با سرعت خودم پیش میرم.
Category بچه داری, ترنج, گامهای ترنج | Tags: بچه داری,ترنج,حرف زدن,دندان,صدا,غذا دادن | 4 Comments
-
ترنج و همخوانی با کامکارها
November 19, 2012 by الهه
این یکی از تصنیفهاییه که ترنج باهاش آروم میگیره و باهاشون همخوانی میکنه. کلا کامکارها رو دوست داره.
راستی پنجمین دندونش هم در اومده. الان سه تا بالا داره دو تا پایین. دیروز وایساده بود لبهی تختش رو گاز میگرفت انقدر محکم فشار داده بود که لثهی بالاش خونی شده بود. اسهالش هم که بند نیومده … ببین پست فرهیختهی وبلاگش رو به چه روزی در آوردم.
Category ترنج | Tags: ترنج,حرف زدن,صدا,کامکارها | No Comments
-
اَدَ دَ دَ دَ دَ دَ دَ
October 21, 2012 by الهه
عصر که با دوستمون کافه بودیم ترنج توی کالسکهاش که نشسته بود یه صداهایی از خودش در میآورد که با قبل فرق میکرد. خیلی توجه نکردم. از وقتی اومدیم خونه شروع کرد به اد د د د د د گفتن. فکر نمیکردم بدون دندونهای بالا بتونه دال رو بگه ولی خب میگه دیگه. حالا هم کوتاه نمیاد. هی ادامه میده به دَ دَ دَ دَ گفتن. حالا من داشتم به دوستم میگفتم که ترنج هنوز حرف نمیزنه و اون هم گفت چه عجلهای داری. زوده هنوز.
دیگه وقتشه که باهاش تمرین کنم بتونه بگه قسطنطنیه.
Category ترنج, گامهای ترنج | Tags: ترنج,حرف زدن,دندان,صدا | 2 Comments
-
ترنج، طوطی سخنگو
July 19, 2012 by الهه
هفتهی پیش که چندتا از دوستهامون خونهی ما مهمون بودن ترنج بغل مونا بود و مونا بهش میگفت بگو گبه و یک بار ترنج یه چیزی شبیه گ مفتوح گفت. بعدش کلی حرف زدیم و خندیدیم که مثلا تصور کنید بچهای که حرف زدن رو با گفتن قسطنطنیه شروع کنه. راحتترین کلمات برای بچهها ماما و بابا هستند و خب طبیعیه همینا رو میگن اون اولش. فرداش هم باز من با گوش مادرانهی قربون دست و پای بلورین روندگانه همون گَ رو شنیدم از دهن ترنج.
دیشب داریوش در حال انجام عملیات خوابوندن ترنج برق هال رو خاموش کرده بود و چون ترنج قصد خوابیدن نداشت و در حال غر زدن بود برده بودش نزدیک قفسهی گوشهی اتاق که گبه رفته بود مثل عقاب نشسته بود روش. من هم توی اتاق بودم. دیدم یه صدای عجیبی میاد. توی تاریکی ترنج داشت با صداهای عجیب و غریبی با گبه حرف میزد. مثل صدای یه پرنده بود. مثلا صدای این طوطی سبزها که حرف نمیزنند اما غر میزنند. وسط گفتگو داریوش ازش خواست یه چیزی از گبه بپرسه که در کمال ناباوری ترنج پرسید. حالا منم پیازداغ اش رو زیاد میکنم ولی شما هم گوش کنید ببینید چقدر شبیهه چیزی که ترنج میگه به اونی که داریوش ازش خواست بگه.
Category ترنج, گامهای ترنج, گربه ها | Tags: ترنج,داریوش,صدا,گبه | 2 Comments