عصر که با دوستمون کافه بودیم ترنج توی کالسکهاش که نشسته بود یه صداهایی از خودش در میآورد که با قبل فرق میکرد. خیلی توجه نکردم. از وقتی اومدیم خونه شروع کرد به اد د د د د د گفتن. فکر نمیکردم بدون دندونهای بالا بتونه دال رو بگه ولی خب میگه دیگه. حالا هم کوتاه نمیاد. هی ادامه میده به دَ دَ دَ دَ گفتن. حالا من داشتم به دوستم میگفتم که ترنج هنوز حرف نمیزنه و اون هم گفت چه عجلهای داری. زوده هنوز.
دیگه وقتشه که باهاش تمرین کنم بتونه بگه قسطنطنیه.
واااااای اون قلمبه ی رونشو ، اون قلمبه ی رونشو :*****
چقد خانوووووومی تو آخههههه :*****