دو سه روزه وقتی روی صندلی اش نشسته باشه و مثلا چیزی توی لپتاپ من حرکت کنه یا مخمل و گبه اون پایین راه برن خودش رو بالا میکشه تا ببیندشون. یعنی سر و گردنش رو بالا میکشه تا جایی که میتونه. امشب هم یکی دو مورد جیغ زده. تا حالا جیغ نزده بود. اده بده هم میگه یه مقدار. یعنی کلمات دو بخشی بیمفهوم البته.
پورهی گلابی رو خیلی دوست داره. دیروز هم بهش گلابی دادم هم ظهر چشمش خیلی به دهن من بود وقت خوردن دوباره یک چهارم یه موز کوچیک له کردم بهش دادم.
دیگه فکر کنم داره یاد میگیره که انتخاب کنه بغل کدوممون باشه. دیشب دادمش بغل داریوش گریه کرد و دستش رو باز کرد که بیاد بغل من. صبح هم داریوش از اتاق رفت بیرون گریه کرد.
اینها که مینویسم شاید به نظر عادی بیان ولی خب برای من ای که مادر یه بچه ام و هی یاد گرفتنهای گام به گامش رو میبینم جالب اند. برای همین پوزش از باقی حضار که اینا به نظرشون قربون دست و پای بلوریت برم میان یا خیلی طبیعی هستند.
اتفاقا خیلی شیرینه . کلا به نظر من بیشتر بچه داری همین دیدن مراحل رشد و یادگیری بچه هاست و غرق شدن تو عالمشون .