دندون دومش هم فکر کنم در اومد. نمیذاره که نگاه کنم. با دو دست باید دهنش رو باز کنم و هی زبونش رو هل بدم عقب. از روزی که دندون اول از لثه اومده بیرون هی سعی میکنه بمکدش و به عنوان جسم خارجی باهاش برخورد میکنه. انگار که یه چیزی توی دهنشه و داره میمکدش. خیلی صورت و لبهاش خندهدار میشن. البته شبها هم نمیذاره بخوابیم. خیلی بیدار میشه.
به تکنولوژی تنها حموم کردنش هم امروز دست پیدا کردم. البته خیلی همکاری کرد و مثل بارهای قبل که با داریوش میبردمش حموم پاش رو توی آب نمیکوبید و هی سعی نمیکرد با صورت شیرجه بزنه توی وانش.
دیروز عصری وقتی داشت میخندید متوجه شدم که یه خط سفید روی لثهی پایینی ترنجه. ده بار به زور دهنش رو باز کردم و هی زبونش رو هل دادم عقب تا مطمئن بشم. و درست در شش ماهگی ترنج دندون در آورد. انقدر عجیبه که هنوز شک دارم. حالا باز امروز بررسی اش میکنم اگه اجازه بده.
بالاخره روز موعود فرا رسید و من صبح کلهی سحر بیدار شدم و شیر دوشیدم و همه چیز رو آماده کردم که به ترنج شیر برنج بدم. ولی دوست نداشت.
قاشق اول رو خودم گذاشتم دهنش که اول میخواست خودش قاشق رو بگیره ولی بردم قاشق رو نزدیک دهنش و از چشیدن طعم شیر برنج صورتش رو جمع کرد. فکر نمیکردم واکنش اش این طوری باشه. چون هر چیزی که به دستش میرسه رو با اشتیاق شروع میکرده گاز گرفتن و مکیدن. بعد دیگه قاشق رو دادم دستش که یه مقدار بازی کنه باهاش. باباش هم اون آخر اومد دوباره امتحان کنه که اون هم موفق نبود.
بازم فردا امتحان میکنم ببینم چی میشه. کلا توی صندلی نشستن رو هم خیلی دوست نداره. زود حوصلهاش سر میره و شروع میکنه به غر زدن.
فردا صبح میخوام غذا دادن به ترنج رو شروع کنم. کلی شیشه شیر و وسایل شیردوشی رو شستم و استریل کردم. قاشق و کاسه هم شستم و خشک کردم و کنار گذاشتم که صبح بیبی رایس (برنج پختهی خشک شدهی مخصوص بچهها) رو با شیر خودم قاتی کنم و بهش بدم. احتمالا از هر دو روش بیبی لد وینینگ و اسپون فیدینگ استفاده کنم. یعنی هم بذارم خودش غذا بخوره هم با قاشق غذای پوره شده بهش بدم.
بالاخره امروز موفق شد بشینه. میخواست من رو ببینه که کنارش خوابیده بودم. خودش چهار دست و پا بود. آروم آروم با کمک دستهاش رو به عقب چرخید و باسنش رو گذاشت روی زمین و نشست.
داره سعی میکنه خودش بشینه. وقتی چهار دست و پاست کج میشه روی باسنش و برمیگرده. که البته این کار به اضافهی غلت زدنهاش باعث شده هی کلهاش بخوره به میلههای تختاش.
زخم واکسن ب.ث.ژ اش هم بهتر شده. یعنی کوچیکتر شده ولی هی ازش ترشحات میاد بیرون.
ترنج رو بردیم کلینیک کودکان وزن کردیم بعد از سه ماه. دفعه ی قبل ۶/۳۰۰ بود و الان ۷/۶۰۰. روی همون منحنی قبلیه. اینجا برای بررسی رشد بچه فقط وزن رو اندازه می گیرن و کاری به قد ندارن.
با یکی از بازرسان بهداشت کلینیک صحبت کردیم درباره ی این که می خوایم غذا دادن رو شروع کنیم. من چند روزه دارم توی اینترنت می گردم و این رو فهمیدم که دو راه وجود داره. یا مثل روش های سنتی همه چیز رو له و پوره شده و با قاشق باید به بچه داد یا به روشی که تازه درباره اش تحقیق کردن تکه های بزرگ و درشت میوه و سبزیجات پخته رو داد به دست بچه که خودش بخوره.
روش دوم نوشتن که باعث جلوگیری از بهانه گرفتن و سخت غذا خوردن بچه می شه و بچه هایی که با این روش غذا می خورن بی ام آی کمتری دارن و به مشکل اضافه وزن برنمی خورن. روش اول ولی برعکس باعث می شه بچه ها به شیرین بودن غذا عادت کنند و غذاهای با بافت مختلف و مزه های جز شیرین و له نشده رو نخورند. له شده منظورم پوره شده است.
راستی چند روز پیش هم رایان، پسرعموی ترنج به دنیا اومد.
حالا بازم بررسی می کنم تا یکی از دو روش پوره یا غذای درسته رو انتخاب کنم. البته اگه درگیری با خودم سر انتخاب صندلی بلند غذاخوری اجازه بده.
حدود دو ماه و بیست روز پیش واکسن ب.ث.ژ ترنج رو زدیم. این همون واکسنیه که در مقابل سل بدن رو ایمن میکنه. قرار بود بین ۲ تا ۶ هفته بعدش دستش زخم بشه که خبری نشد. اون پرستاری که واکسن رو میزد گفت ممکنه اصلا زخم هم نشه و هیچ ایرادی هم نداره. ما هم خوشحال بودیم که زخم نشده. از یکی دو هفته پیش جای واکسن روی بازوش تغییر رنگ داده بود و هر روز پر رنگتر میشد. از دیروز تا حالا تغییرات ثانیهای بود. دستش متورم شد و دیشب هم مرکز اون قسمتی که صورتی شده بود سفید شد. صبح زرد شد و یواش یواش سبز شد و حالا هم یه تیکهی قرمز که مشخصه خونه اون وسط جمع شده.
توی سایت اناچاس نوشته که چند هفته طول میکشه تا زخمی که به وجود میاد خوب بشه.
ترنج دیگه روی چهار دست و پاش بلند میشه و کشف کرده اگه خودش رو بکِشه عقب و پرت کنه میتونه به جلو حرکت کنه. برای همین روی تخت خوابیدنش خیلی خطرناک شده. وسط راه رفتن هم همون طور که میبینید خیلی سخنرانی میکنه برای خودش.
من نمیدونم چطوری تکامل و رابطهی همهی ما حیوونها رو یه سری نمیبینید. حرکت قورباغهای به این قشنگی بدون آموزش.