RSS Feed

‘گام‌های ترنج’ Category

  1. دندان دوم

    September 19, 2012 by الهه

    دندون دومش هم فکر کنم در اومد. نمی‌ذاره که نگاه کنم. با دو دست باید دهنش رو باز کنم و هی زبونش رو هل بدم عقب. از روزی که دندون اول از لثه اومده بیرون هی سعی می‌کنه بمکدش و به عنوان جسم خارجی باهاش برخورد می‌کنه. انگار که یه چیزی توی دهنشه و داره می‌مکدش. خیلی صورت و لب‌هاش خنده‌دار می‌شن. البته شب‌ها هم نمی‌ذاره بخوابیم. خیلی بیدار می‌شه.

    به تکنولوژی تنها حموم کردنش هم امروز دست پیدا کردم. البته خیلی هم‌کاری کرد و مثل بارهای قبل که با داریوش می‌بردمش حموم پاش رو توی آب نمی‌کوبید و هی سعی نمی‌کرد با صورت شیرجه بزنه توی وانش.

    ترنج با شخصیت


  2. دندان اول

    September 18, 2012 by الهه

    اولین دندان

    چیزی هم معلومه؟


  3. هرآن کس که آب دهان فراوان دهد دندان دهد

    September 15, 2012 by الهه

    دیروز عصری وقتی داشت می‌خندید متوجه شدم که یه خط سفید روی لثه‌ی پایینی‌ ترنج‌ه. ده بار به زور دهنش رو باز کردم و هی زبونش رو هل دادم عقب تا مطمئن بشم. و درست در شش ماهگی ترنج دندون در آورد. انقدر عجیبه که هنوز شک دارم. حالا باز امروز بررسی اش می‌کنم اگه اجازه بده.


  4. شیربرنج اولی

    September 14, 2012 by الهه

    بالاخره روز موعود فرا رسید و من صبح کله‌ی سحر بیدار شدم و شیر دوشیدم و همه چیز رو آماده کردم که به ترنج شیر برنج بدم. ولی دوست نداشت.

    قاشق اول رو خودم گذاشتم دهنش که اول می‌خواست خودش قاشق رو بگیره ولی بردم قاشق رو نزدیک دهنش و از چشیدن طعم شیر برنج صورتش رو جمع کرد. فکر نمی‌کردم واکنش اش این طوری باشه. چون هر چیزی که به دستش می‌رسه رو با اشتیاق شروع می‌کرده گاز گرفتن و مکیدن. بعد دیگه قاشق رو دادم دستش که یه مقدار بازی کنه باهاش. باباش هم اون آخر اومد دوباره امتحان کنه که اون هم موفق نبود.

    بازم فردا امتحان می‌کنم ببینم چی می‌شه. کلا توی صندلی نشستن رو هم خیلی دوست نداره. زود حوصله‌اش سر می‌ره و شروع می‌کنه به غر زدن.

    امروز راستی ۶ ماهش شد.

    ببینم چه مزه‌ایه

    انگار خوش‌مزه نیست

    قاشقش ولی خوبه

    دقیق‌تر ببینم قاشقم رو

    قاشقم کو؟

     غذا که خوب نبود ببینم میزم یعنی چه مزه‌ایه؟

    یه غذای خوش مزه هم بلد نیستن درست کنند

    مامان همون شیر خالی رو رد کن بیاد

    ما غذا نمی‌خوایم! ما غذا نمی‌خوایم!

    ای بابا، حالا یکی بیاد بابام رو توجیه کنه

    من شیر برنج دوست ندااااارم. دست از سرم بردارین


  5. آماده برای اولین قاشق

    September 14, 2012 by الهه

    فردا صبح می‌خوام غذا دادن به ترنج رو شروع کنم. کلی شیشه شیر و وسایل شیردوشی رو شستم و استریل کردم. قاشق و کاسه هم شستم و خشک کردم و کنار گذاشتم که صبح بیبی رایس (برنج پخته‌ی خشک شده‌ی مخصوص بچه‌ها) رو با شیر خودم قاتی کنم و بهش بدم. احتمالا از هر دو روش بیبی لد وینینگ و اسپون فیدینگ استفاده کنم. یعنی هم بذارم خودش غذا بخوره هم با قاشق غذای پوره شده بهش بدم.


  6. نِشَست

    September 13, 2012 by الهه

    بالاخره امروز موفق شد بشینه. می‌خواست من رو ببینه که کنارش خوابیده بودم. خودش چهار دست و پا بود. آروم آروم با کمک دست‌هاش رو به عقب چرخید و باسنش رو گذاشت روی زمین و نشست.


  7. اولین نشانه‌های خودنشینی

    September 12, 2012 by الهه

    داره سعی می‌کنه خودش بشینه. وقتی چهار دست و پاست کج می‌شه روی باسنش و برمی‌گرده. که البته این کار به اضافه‌ی غلت زدن‌هاش باعث شده هی کله‌اش بخوره به میله‌های تخت‌اش.
    زخم واکسن ب.ث.ژ اش هم بهتر شده. یعنی کوچیکتر شده ولی هی ازش ترشحات میاد بیرون.

  8. تحقیق درباره ی شروع غذای جامد

    September 4, 2012 by الهه

    ترنج رو بردیم کلینیک کودکان وزن کردیم بعد از سه ماه. دفعه ی قبل ۶/۳۰۰ بود و الان ۷/۶۰۰. روی همون منحنی قبلیه. اینجا برای بررسی رشد بچه فقط وزن رو اندازه می گیرن و کاری به قد ندارن.
    با یکی از بازرسان بهداشت کلینیک صحبت کردیم درباره ی این که می خوایم غذا دادن رو شروع کنیم. من چند روزه دارم توی اینترنت می گردم و این رو فهمیدم که دو راه وجود داره. یا مثل روش های سنتی همه چیز رو له و پوره شده و با قاشق باید به بچه داد یا به روشی که تازه درباره اش تحقیق کردن تکه های بزرگ و درشت میوه و سبزیجات پخته رو داد به دست بچه که خودش بخوره.
    روش دوم نوشتن که باعث جلوگیری از بهانه گرفتن و سخت غذا خوردن بچه می شه و بچه هایی که با این روش غذا می خورن بی ام آی کمتری دارن و به مشکل اضافه وزن برنمی خورن. روش اول ولی برعکس باعث می شه بچه ها به شیرین بودن غذا عادت کنند و غذاهای با بافت مختلف و مزه های جز شیرین و له نشده رو نخورند. له شده منظورم پوره شده است.
    راستی چند روز پیش هم رایان، پسرعموی ترنج به دنیا اومد.
    حالا بازم بررسی می کنم تا یکی از دو روش پوره یا غذای درسته رو انتخاب کنم. البته اگه درگیری با خودم سر انتخاب صندلی بلند غذاخوری اجازه بده.


  9. واکسن ب.ث‌.ژ

    August 30, 2012 by الهه

    حدود دو ماه و بیست روز پیش واکسن ب.ث.ژ ترنج رو زدیم. این همون واکسنی‌ه که در مقابل سل بدن رو ایمن می‌کنه. قرار بود بین ۲ تا ۶ هفته بعدش دستش زخم بشه که خبری نشد. اون پرستاری که واکسن رو می‌زد گفت ممکنه اصلا زخم هم نشه و هیچ ایرادی هم نداره. ما هم خوشحال بودیم که زخم نشده. از یکی دو هفته پیش جای واکسن روی بازوش تغییر رنگ داده بود و هر روز پر رنگ‌تر می‌شد. از دیروز تا حالا تغییرات ثانیه‌ای بود. دستش متورم شد و دیشب هم مرکز اون قسمتی که صورتی شده بود سفید شد. صبح زرد شد و یواش یواش سبز شد و حالا هم یه تیکه‌ی قرمز که مشخصه خون‌ه اون وسط جمع شده.

    توی سایت ان‌اچ‌اس نوشته که چند هفته طول می‌کشه تا زخمی که به وجود میاد خوب بشه.

    معذرت می‌خوام اگه عکس‌ها ناراحت‌تون می‌کنه.

    BCG Vaccine

    BCG Vaccine


  10. مارمولکی که فعلا قورباغه شده

    August 23, 2012 by الهه

    ترنج دیگه روی چهار دست و پاش بلند می‌شه و کشف کرده اگه خودش رو بکِشه عقب و پرت کنه می‌تونه به جلو حرکت کنه. برای همین روی تخت خوابیدنش خیلی خطرناک شده. وسط راه رفتن هم همون طور که می‌بینید خیلی سخنرانی می‌کنه برای خودش.

    من نمی‌دونم چطوری تکامل و رابطه‌ی همه‌ی ما حیوون‌ها رو یه سری نمی‌بینید. حرکت قورباغه‌ای به این قشنگی بدون آموزش.