RSS Feed

شیربرنج اولی

2012/09/14 by الهه

بالاخره روز موعود فرا رسید و من صبح کله‌ی سحر بیدار شدم و شیر دوشیدم و همه چیز رو آماده کردم که به ترنج شیر برنج بدم. ولی دوست نداشت.

قاشق اول رو خودم گذاشتم دهنش که اول می‌خواست خودش قاشق رو بگیره ولی بردم قاشق رو نزدیک دهنش و از چشیدن طعم شیر برنج صورتش رو جمع کرد. فکر نمی‌کردم واکنش اش این طوری باشه. چون هر چیزی که به دستش می‌رسه رو با اشتیاق شروع می‌کرده گاز گرفتن و مکیدن. بعد دیگه قاشق رو دادم دستش که یه مقدار بازی کنه باهاش. باباش هم اون آخر اومد دوباره امتحان کنه که اون هم موفق نبود.

بازم فردا امتحان می‌کنم ببینم چی می‌شه. کلا توی صندلی نشستن رو هم خیلی دوست نداره. زود حوصله‌اش سر می‌ره و شروع می‌کنه به غر زدن.

امروز راستی ۶ ماهش شد.

ببینم چه مزه‌ایه

انگار خوش‌مزه نیست

قاشقش ولی خوبه

دقیق‌تر ببینم قاشقم رو

قاشقم کو؟

 غذا که خوب نبود ببینم میزم یعنی چه مزه‌ایه؟

یه غذای خوش مزه هم بلد نیستن درست کنند

مامان همون شیر خالی رو رد کن بیاد

ما غذا نمی‌خوایم! ما غذا نمی‌خوایم!

ای بابا، حالا یکی بیاد بابام رو توجیه کنه

من شیر برنج دوست ندااااارم. دست از سرم بردارین


4 Comments »

  1. سمیرا says:

    من عاشق کامنت های عکس ها هستم!

  2. نوشا says:

    ای جااااانم غش کردم با این عکساش با این ناز و اداهاش :***

  3. نجات says:

    جووونم چه نازی میکنه تو عکساش ، گازززززززززززززززز

  4. Pooneh says:

    vaaaaaaaai! I can’t stand it anymore! so lovely and adorable!1000000000 kisses

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.