RSS Feed

‘گربه ها’ Category

  1. این تخت مشترک

    July 17, 2012 by الهه

    ترنج خیلی مخمل و گبه رو دوست داره. مخمل که خب اخلاق همیشگی اش رو داره و به هیشکی رو نمی‌ده که نزدیکش بشه. به ترنج هم فقط در حد بو کردن دست و پا نزدیک می‌شه. ولی گبه کنار ترنج یا بالای سر یا پایین پاش می‌خوابه.

    گبه‌ی نشسته در مجاورت ترنج

    گبه در کنار ترنج

    این چندماه گذشته گبه تقریبا هیچ علاقه‌ای به تخت ترنج نشون نداده بود اما یکی دو هفته است که خیلی دوست داره بره اون تو. چند بار آوردمش بیرون ولی دیدم فایده نداره. شب‌ها مخصوصا وقتی خوابیم میاد می‌پره توی تخت بالای سر ترنج می‌خوابه. یه تیکه پارچه می‌ذارم اونجایی که معمولا می‌خوابه که موهاش خیلی به روکش تخت نگیره. هرچند که موی گبه و مخمل در اقصی نقاط خونه و سر و کله‌ و دست و پای ما همیشه به وفور پیدا می‌شه.

    گبه در تخت ترنج

    گبه در تخت ترنج

    دیشب و پریشب در اتاق رو مجبور شدیم ببندیم. چون ترنج روی تخت خودمون خوابیده بود و مخمل و گبه هم مثل اسب دنبال همدیگه می‌کردن و گبه هیجان زده می‌پرید روی تخت و مخمل هم به دنبالش. برای اینکه ناگهان روی ترنج نپرن و بچه نترسه گبه رو از اتاق بردیم بیرون و در رو بستیم. که خیلی هم شاکی می‌شه از این کار. تا صبح چند بار مخمل و گبه می‌اومدن و در می‌زدن.


  2. واکسن چهارماهگی

    July 10, 2012 by الهه

    لندن کوفتی هیچی اش به آدم نمی‌بره (مگه باید ببره؟). الان توی جولای هوا مثل اکتبر شده. سرد و ابری و بارونی. توی باد و بارون ترنج رو بردیم که آخرین واکسن قبل از سه ماهگی‌اش رو بزنه. سه تا بود که دوتاش رو به پای چپش زد و یکی‌اش رو به پای راستش. طفل مظلوم تا رفتیم تو به پرستاره خندید و خیلی شاد و خوشحال برای خودش نشسته بود. پرستاره قبل از اینکه خواست شروع کنه ازش معذرت خواهی کرد. بچه ام بهش خندید. وقتی  سوزن اولین سرنگ رو به پاش فرو کرد باز ترنج تا چند ثانیه باور نمی‌کرد چی شده. شروع کرد به گریه کردن. انقدر مظلوم گریه می‌کنه من دلم می‌سوزه. من که رفته بودم اون طرف اتاق وایساده بودم که نبینم مثلا. همه‌ی ماجرا رو هم نگاه کردم. بعد زد یکی به پای چپش و دوباره یکی به پای راستش. این آخری معلوم بود خیلی درد داشت. پرستاره هم که اسمش کلودیا بود هی معذرت‌خواهی می‌کرد ازش. هر سه سری واکسن ترنج رو همین پرستار زده. ترنج مثل دو بار قبل زود ولی ساکت شد و خوابش برد توی کری‌کاتش. با همون کری‌کات داریوش گذاشتش روی مبل. یه دو ساعتی توی همون خواب بود.

    ترنج توی کری کاتش خوابیده

    الان که دارم این‌ها رو می‌نویسم توی اتاقم و ترنج روی پام خوابیده و یادم افتاده که کری‌کاتش رو نذاشتم توی حموم. معلوم نیست مخمل بهش الان جیش کرده باشه یا نه. چون یه بار این کار رو کرده و ما ناچار شدیم همه اش رو بشوریم. دیگه بعد از اون وقتی می‌رسیم خونه کری‌کات رو می‌ذاریم توی وان که از جیش مخمل در امان باشه.

    مخمل یک بار به این جیش کرده


  3. گاز و جیغ

    July 4, 2012 by الهه

    همین طور آب از لب و لوچه‌اش آویزونه و لباس‌هاش خیس می‌شن. امروز هر کاری کردم که اون پستونک دندونی که براش گرفتم رو توی دهنش نگه دارم یا بدم دستش که خودش بخوره فایده نداشت و قبول‌اش نکرد. لباس‌های خودش و لباس‌های من و هر چیزی که دم دست‌اش باشه رو عوض‌اش می‌کشه طرف دهن‌اش. امروز انگشت من رو هم به زور کشید توی دهنش و با لثه‌هاش شروع کرد گاز گرفتن. هنوز ولی تیزی دندون یا حتی سفتی‌اش رو حس نمی‌کنم.

    دیروز متوجه شدم که داره با گبه حرف می‌زنه. حرف که نه، همون بق بقویی که بچه‌ها می‌کنند. امروز به وضوح از دیدن گبه ذوق کرده بود و جیغ می‌کشید براش.

    دم غروب هم که داشتم شیر می‌دادمش هی به صورتم دست می‌کشید. انگار که تازه کشف کرده بود. ناخن‌هاش رو هم خوش‌بختانه دیشب گرفتم و بدون درد لذت می‌بردم از لمس دست‌هاش.

    دیشب هم به توصیه‌ی این بازرس‌های بهداشت و سلامتی که میان خونه سر می‌زنند به من و ترنج (هلث ویزیتور رو آخه چی ترجمه کنم؟) یه مقدار روغن زیتون به سرش زدم که پوسته‌هایی که چند هفته است داره رو با شونه بتونم از سرش جدا کنم. اما انگار یه مقدار نزدم یه کاسه روغن زیتون روی سر طفلکی خالی کردم. بعد از اینکه حموم‌اش کردم دیشب با اینکه دو بار موهاش رو شستم بازم روغنی مونده و دخترم بوی روغن زیتون می‌ده و کاملا می‌شه خوردش.


  4. بیبی مانیتور

    June 28, 2012 by الهه

    من برای اینکه بفهمم ترنج بیدار شده یا نه به گوش‌های مخمل نگاه می‌کنم. اگه تیز شده بود به سمت اتاق می‌فهمم که بیدار شده.