RSS Feed

واکسن چهارماهگی

2012/07/10 by الهه

لندن کوفتی هیچی اش به آدم نمی‌بره (مگه باید ببره؟). الان توی جولای هوا مثل اکتبر شده. سرد و ابری و بارونی. توی باد و بارون ترنج رو بردیم که آخرین واکسن قبل از سه ماهگی‌اش رو بزنه. سه تا بود که دوتاش رو به پای چپش زد و یکی‌اش رو به پای راستش. طفل مظلوم تا رفتیم تو به پرستاره خندید و خیلی شاد و خوشحال برای خودش نشسته بود. پرستاره قبل از اینکه خواست شروع کنه ازش معذرت خواهی کرد. بچه ام بهش خندید. وقتی  سوزن اولین سرنگ رو به پاش فرو کرد باز ترنج تا چند ثانیه باور نمی‌کرد چی شده. شروع کرد به گریه کردن. انقدر مظلوم گریه می‌کنه من دلم می‌سوزه. من که رفته بودم اون طرف اتاق وایساده بودم که نبینم مثلا. همه‌ی ماجرا رو هم نگاه کردم. بعد زد یکی به پای چپش و دوباره یکی به پای راستش. این آخری معلوم بود خیلی درد داشت. پرستاره هم که اسمش کلودیا بود هی معذرت‌خواهی می‌کرد ازش. هر سه سری واکسن ترنج رو همین پرستار زده. ترنج مثل دو بار قبل زود ولی ساکت شد و خوابش برد توی کری‌کاتش. با همون کری‌کات داریوش گذاشتش روی مبل. یه دو ساعتی توی همون خواب بود.

ترنج توی کری کاتش خوابیده

الان که دارم این‌ها رو می‌نویسم توی اتاقم و ترنج روی پام خوابیده و یادم افتاده که کری‌کاتش رو نذاشتم توی حموم. معلوم نیست مخمل بهش الان جیش کرده باشه یا نه. چون یه بار این کار رو کرده و ما ناچار شدیم همه اش رو بشوریم. دیگه بعد از اون وقتی می‌رسیم خونه کری‌کات رو می‌ذاریم توی وان که از جیش مخمل در امان باشه.

مخمل یک بار به این جیش کرده


No Comments »

No comments yet.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.