سه شنبه صبح با صدای حرف زدن ترنج بیدار شدم. همون طور که بین من و داریوش خوابیده بود با خودش بق بقو میکرد. دستم خورد به پاهاش دیدم چقدر داغه! دست زدم به پیشونی و دستهاش اونا هم مثل کوره داغ بودن. خواب و بیدار از توی کشو دماسنج رو در آوردم و کردم توی گوشش. یه گوشش ۳۹/۶ بود یه گوش دیگهاش ۳۹/۲. داریوش رو بیدار کردم. پاهای ترنج رو زیر شیر شستم و چون گریه میکرد ادامه ندادم دیگه.
بهش یه قاشق کلپل دادم. یک ساعت بعدش تبش اومده بود روی ۳۸. زنگ زدیم اناچاس دایرکت. گفت اصلا پاشویه و پیشونی شویه (کمپرس آب سرد) نکنید و اگه خیلی تبش بالا رفت لباسهاش رو در بیارید. بعد از کلی سوال و جواب گفت ساعت ۸ زنگ بزنید به جیپی. زنگ زدیم و قرار شد دکتر ساعت ۹:۴۰ زنگ بزنه که اگه لازم بود وقت بده ببریم ببیندش. بچه ام همهاش بیحال بود. دکتر زنگ زد و گفت بیاریدش پرستار ببیندش. بردیم و بعد از چهل دقیقه انتظار بالاخره اون پرستاری که یه بار عفونت گوش من رو مسخره کرد و گفت چرا هی دارو میخوری و هیچ کاری برام نکرد و نتیجه اش این شد که شب صورتم کج شد از عفونت و کارم کشید به بیمارستان ترنج رو دید.
شکر خدا دماسنج که نداشت و یه نگاهی به گلوی ترنج کرد و گفت گلوش که چیزی نیست اما این سرما خورده. در میان ناباوری من براش آنتیبیوتیک نوشت و برد دکتر امضا کرد.
داروش رو گرفتیم و آوردیمش خونه. حالا از اون روز سه نوبت در روز یه شربت زرد-سبزی رو میخوره که اصلا هم دوست نداره. نوبتهای ظهر که من تنهام بیشترش رو تف میکنه بیرون و میریزه به لباسهاش.
از دیشب سرفه هم میکنه و امروز توی خواب هم چند بار سرفه کرده. اما تب نداشته دیگه خوشبختانه.
تا این بچه یه ذره به غذا خوردن میافته یه طوری مریض میشه و بعدش تا ضعف و بد غذایی اش برطرف بشه چند ماه طول میکشه. اون اسهال لعنتی اش که رشدش رو خیلی کند کرد. حالا ماجراهای مربوط به قد و وزنش رو هم توی قسمت آخر سفرنامهی تهران مینویسم.
من به نظرم شما در اون جا یه دکترِ آنلاین از ایران داشته باشین بهتر و safe تره! یه سری هم دارو از ایران می آوردین که دیگه نسخه رو هم بشه زود پیچید! انشالله ترنج خوب می شه زود! نگران نباشید! 😡