ترنج امروز عصر سه چهار قدم خودش برداشت. اصلا مدل بلند شدنش از زمین فرق کرده. انگار که به قصد راه رفتن بلند میشه و میایسته. البته بعدش دیگه تکرارش نکرد. جیگر (خرش) رو محکم بغل کرده بود و فاصلهی بین زیر پایی (همینه دیگه اسمش؟) و پایهی میز رو پنگوئن آسا طی کرد. این رو هنوز به حساب راه رفتن کامل نمیذارم.
عاشق نونه و بهش میگه: نـیییییییییی.
عصر داشتم بهش غذا میدادم. نشسته بودیم روی زمین. مخمل از پشت سرش اومد. قشنگ همهی تنش رو از سرش تا باسنش چند بار بو کشید. هی نگران بودم سبیلهاش بخوره به ترنج و متوجه بشه که پشتشه ولی نخورد. خیلی قشنگ بود کل ماجرا.