دندون بالاش در اومد. دست داریوش رو دیشب گاز گرفت و داریوش حس اش کرد. امروز هم نگاه کردم دیدم بله دیگه کامل مشخصه. این همه گریه و زاری و بیخوابیهاش احتمالا مال همین بوده. یه صدای بدی از دهنش میاد بیرون. دندونهاش رو میکشه به هم.
صدای ضبط شده اش رو که میشنوه خیلی ذوق میکنه و هی سرک میکشه که ببینه صدا از کجاست. میخنده و خودش هم تکرار میکنه دددددد اش رو.
عصر که با دوستمون کافه بودیم ترنج توی کالسکهاش که نشسته بود یه صداهایی از خودش در میآورد که با قبل فرق میکرد. خیلی توجه نکردم. از وقتی اومدیم خونه شروع کرد به اد د د د د د گفتن. فکر نمیکردم بدون دندونهای بالا بتونه دال رو بگه ولی خب میگه دیگه. حالا هم کوتاه نمیاد. هی ادامه میده به دَ دَ دَ دَ گفتن. حالا من داشتم به دوستم میگفتم که ترنج هنوز حرف نمیزنه و اون هم گفت چه عجلهای داری. زوده هنوز.
به کسی نگید ولی من تا امشب به ترنج آب نداده بودم. فیلتر آبمون تموم شده بود و هی یادم میرفت که فیلتر بخرم. آب لندن رو اگه فیلتر نکنید و باهاش چایی درست کنید یه لایهی ضخیم چربی روی چای جمع میشه. همه ظرفها هم بعد از شستن با این آب حتما لک میشن. من که جرات ندارم آب فیلتر نشده بخورم برای همین آب معدنی میگیرم ولی برای چایی آب رو فیلتر میکنیم و میجوشونیم و استفاده میکنیم. برای غذا پختن هم دل به دریا میزنم و به این امید که آب میجوشه از آب شیر استفاده میکنم. هر چند فکر کنم آب رودخونهی تیمز رو بدون هیچ تصفیهای میفرستند توی لولهها : |
خلاصه که امشب سعی کردم توی یه لیوانی که مثلا مخصوص آب خوردن برای اولین باره به ترنج آب فیلتر شدهی جوشیدهی خنک شده بدم … ولی دریغا که همهی فرش و صندلیهای اطراف و پرده و موکت آب خوردند ولی ترنج نه. لیوان رو مثل شمشیر تو هوا دور سرش میچرخوند و جیغ میکشید. یا اگه خسته میشد به عنوان دندونی ازش استفاده میکرد. تا اینکه پرتش کرد رو زمین و موفق شدم وسط گریه و جیغ و دادش یه قاشق رو جایگزینش کنم. به هر حال تجربهی آب خوردن موفقی نبود امشب.
دندون دومش هم فکر کنم در اومد. نمیذاره که نگاه کنم. با دو دست باید دهنش رو باز کنم و هی زبونش رو هل بدم عقب. از روزی که دندون اول از لثه اومده بیرون هی سعی میکنه بمکدش و به عنوان جسم خارجی باهاش برخورد میکنه. انگار که یه چیزی توی دهنشه و داره میمکدش. خیلی صورت و لبهاش خندهدار میشن. البته شبها هم نمیذاره بخوابیم. خیلی بیدار میشه.
به تکنولوژی تنها حموم کردنش هم امروز دست پیدا کردم. البته خیلی همکاری کرد و مثل بارهای قبل که با داریوش میبردمش حموم پاش رو توی آب نمیکوبید و هی سعی نمیکرد با صورت شیرجه بزنه توی وانش.
دیروز عصری وقتی داشت میخندید متوجه شدم که یه خط سفید روی لثهی پایینی ترنجه. ده بار به زور دهنش رو باز کردم و هی زبونش رو هل دادم عقب تا مطمئن بشم. و درست در شش ماهگی ترنج دندون در آورد. انقدر عجیبه که هنوز شک دارم. حالا باز امروز بررسی اش میکنم اگه اجازه بده.