برنامهی هر روزمون اینه که ناهار میخوریم و بعد میریم بیرون. اگه هوا خوب باشه پارک میریم و اگر بارون بیاد همین مرکز خرید وستفیلد نزدیک خونه که اون هم دو تا زمین بازی کوچیک برای بچهها داره. ترنج یکی دو ساعتی توی کالسکه میخوابه و من این مدت راه میرم یا توی کافهای مینشینم و قهوه و چایی میخورم. دیروز رفته بودیم ریجنتز پارک. اول که از خونه بیرون میرفتیم هوا انقدر گرم بود که نگران بودم که چرا پیرهن آستین بلند تن ترنج کردم ولی وقتی رسیدیم انقدر سرد بود که پشیمون شدم چرا جورابشلواری پاش نکردم. ترنج به پارک میگه: سرسرهتاببازی. همینطور پشت هم و سرهم میگه این دو کلمه رو.
در عکس پایین مشاهده میکنید که اول به من میگه دنبال من نیا. بعد ناگهان یه دختری از روبرو اومد مستقیم به طرف شد. ترنج شروع کرد جیغ و داد که نیا، نیاااا! اون هم که خب طبعا نمیفهمید ترنج چی میگه. دختر اومد شکم ترنج رو قلقلک داد و بعد دستهاش رو گرفت و ترنج تمام مدت میگفت: نکن! گِگِله نده! دست نگیر! ولی اون گوش نمیکرد. دیگه به گریه افتاد که من رفتم وسط دخالت کردم و ترنج رفت پشتم قایم شد. یه وقتهایی اصلا دوست نداره بچهای بهش دست بزنه ولی گاهی خیلی هم استقبال میکنه و دستشون رو میگیره و نازشون میکنه.
خوش به حال ترنج با این مامان هنرمند که اینقدر عکسای قشنگ ازش می ندازن و اینقدر عاشقانه خاطرات با ترنج بودن رو می نویسن!
مدتیه به خاطر اینکه منم یه پسر 11 ماهه دارم وبلاگتونو دنبال می کنم و کلی از اینکه اینقدر قشنگ و مستند رشد و تغییرات دخترتونو دنبال می کنید تحسینتون می کنم. امروز خیلی اتفاقی از فیس بوک متوجه شدم که دوستای مشترک داریم! و بعد هم متوجه شدم حرفه ای عکاسی می کنید. می خوام بدونم عکاسی رو چه جوری شروع کردید. البته اگه ایرادی نداره. من بعد از به دنیا اومدن پسرم یه دوربین canon EOS 60D خریدم ولی متاسفانه به دلیل پر مشغلگی و نگهداری از نی نی اصلا فرصت نمی کنم کلاسی برم و باید کاملا خودآموز این کار و دنبال کنم. عکاسی پرتره رو خیلی دوست دارم. بیشتر می خواستم اگه امکانش هست یه سری مرجع خوب برای مطالعه بهم معرفی کنید. مرسی
سلام. ممنون از لطفتون. ببخشید هم که خیلی خیلی دیر دارم جواب میدم. من خودم عکاسی رو یاد گرفتم. بدون کلاس و آموزش رسمی. کتابهایی هم که میخوندم همه انگلیسی بودند و متاسفانه به فارسی مرجعی نمیشناسم. ولی مثلا اگر کتابهای اسکات کلبی Scott Kelby پیدا بشن به فارسی یا هر زبونی که شما بهش آشنایی دارید میتونن خیلی کمکتون کنند.
سلام بر مهربان مادر خوش ذوق!…دنبال عکس بودم و نمیدونم چیشد سر از اینجا دراوردم…و به طبع قلم شیوای شما باعث شد جسارت کنم و چندتا از روزنوشتهاتونو بخونم! عالی ان!!! ترنج شما رو دوست دارم…اولش عکس کودکیش بود و اصلا به تاریخ نگاه نکردم…یهو اومدم این مطلبو خوندم و عکسشو دیدم…چقدر زمان زود میگذره! حداقل تو همین 1 ساعتی که من بزرگ شدن ترنج رو دیدم…دوست دارم روزی راجع به اولین روز دانشگاهش بخونم، یا ازدواجش، مادر شدنش…موفق و شاد و سلامت باشید
ممنون 🙂
وااااااااااااای الهه چقدر عکسای ِ این پست خوب بودن
خوش و آب و رنگ
ترنج
لباسش
همه چی خلاصه