هر چیزی که میاره میده دستت میگه: مِسی (مرسی). هر چیزی هم که ازت بگیره میگه مِسی. حتی وقتی میخواد چیزی رو به زور بده دستت میگه مِسی. مثلا ممکنه با گریه کنترل تلویزون رو بده دستت بگه مِسی، مِسی.
خیلی بد غذا میخوره. یه روز من رو هم میخوره یه روز هر کاری بکنم هیچی نمیخوره. وقتی نمیخواد غذا بخوره یه قیافهی مظلومی میگیره توی چشماش اشک جمع میشه میگه نه نه.
گشنهاش باشه میره جلوی یخچال وایمیسته میگه شی (شیر).
اگه شیر بخواد میره دستش رو میکوبه روی مبل. یعنی بیا اینجا بشین شیر بده به من.
از دو حالت موهای ترنج راضی ترم. یکی وقتی سشوار کشیده است یکی هم وقتی ژولی پولیه. موی شونه کرده رو دوس ندارم.
ترنج سیمیان. مدام یه سیم دستشه از این سر به اون سر خونه داره سر سیم رو فرو میکنه به هر جای خونه که گیر بیاره. ظهر اومده سر سیم رو فرو کرده توی پا و شکم من. با یک تیکه سیم یک ساعت سرگرمه.
ترنج از مخمل کتک بدی خورد و دستش زخم شد. جیغش رفت هوا. یه پنج دقیقه گریهی شدید کرد و وسط گریه چشمش خورد به گبه. کل گریه و جیغ و داد یادش رفت و خودش رو دراز کرد که گبه رو بگیره. بعد هم مخمل رو دید و با مهربونی صداش کرد مَ مَ.
هواپیما رو یاد گرفته. کتابش رو باز میکنه به صفحه ی عکسهای وسایل نقلیه که میرسه هواپیما رو نشون میده میگه: هوادا یا چیزی شبیه این. ولی هوا واضحه. حتی توی آسمون هم تشخیص میده هواپیما رو.
وقتی داریوش میآد خونه و صدای باز شدن در میاد من به ترنج میگم باباته آ. حالا یاد گرفته هر وقت هر جور صدای دری از خونههای اطراف یا خونهی خودمون میاد میگه: باباته.
شبها داریوش میآردش که به من شب به خیر بگه و ببوسدم. دستش رو تکون میده و میگه شَ (شب به خیر ورژن ترنج) و صورتش رو میچسبونه به صورتم. یه وقتهایی هم که من میرم شیرش بدم توی اتاق وقتی سیر میشه به زور من رو هل میده از روی تخت میگه شَ و بای بای میکنه. یعنی بسه برات. برو دیگه.
این یعنی خود خود زندگی. لذتش رو ببر و کیفش رو بکن. ببوسش از طرف من.
خیلی دوست داشتنی تر شده این جیگر مخصوصا با پاستا خوردن قبلیش خیلی حال کردم با چتگال هم یه مدلشه ، ببوسش این جیگرو
موهاش خیلی خوب شده :*