تابستون شده. یعنی باور کردیم که تابستون شده. یعنی واقعا تابستون شده و هوا به ما ثابت کرده که تابستون شده! این روزها میانگین دمای هوا ۲۸ درجه است و آسمون معمولا آفتابیه و من برای لحظه لحظه اش شکرگزار ام.
در راستای این تابستون شدن یکشنبه به همراه چند تن از دوستان رفتیم پارک بدفردز که بیرون لندنه. هوا عالی بود. گرم و سوزان و فوق العاده. همون طور که من میپسندم.
ترنج مثل خرگوشی که ناگهان توی یه دشت سبز رهاش کنی (شما بخون بزغاله، من عاشق شیطنت بزغالههام) از این طرف به اون طرف میدوید و صد بار هم زمین خورد اما هر بار بدون شکایت بلند شد و به دویدنش ادامه داد.
راه به راه هم با سگهای مختلف در سایزهای متفاوت روبرو میشد و همین طور که در تصویر میبینید داره میره توپش رو بده به سگ محترم که انقدر من هنر عکاسی به خرج دادم در تصویر محو دیده میشه.
عرض کردم خدمتتون که تا میتونست زمین خورد.
حالا از این ور زمین بخوریم.
فقط کافیه کلمهی آفرین از دهانت بیاد بیرون، در حال انجام هر کاری که باشه اون کار رو رها میکنه و میایسته دست میزنه.
خدا نکنه یه جایی رو پیدا کنه یه ذره شیب داشته باشه. صد بار میره بالا میاد پایین میره بالا میاد پایین.
دوستانی که باهاشون بودیم واقعا کمک کردن و هر چند دقیقه یک بار ترنج به یکیشون آویزون میشد و ناچارشون میکرد بغلش کنند. بغل هم که بره باید حتما راه بری و به هیچ وجه نشستن قبول نیست.
این هم فیلم حرکات موزون ترنج با ترانهی وزین تا میگی سلام خانم نوشآفرینه.