RSS Feed

تو مو می‌بینی و من ریزش مو

2012/07/22 by الهه

ترنج در حال کچل شدن

ترنج که به دنیا اومد اولین چیزی که داریوش به من گفت این بود: چقدر مو داره!!! و وقتی آوردنش که من ببینمش یک موجود پر مو که پیشونیش کاملا زیر موهاش پوشیده بود رو دیدم و انقدر میزان موی صورت و سرش زیاد بود که مرفینی که بهم تزریق شده بود هم نمی‌تونست جلوی توجه من به این مساله رو بگیره. هر کی هم می‌دیدش اولین چیزی که می‌گفت یکی از این دو جمله بود که بستگی به ملیت گوینده داشت، اگه غیر ایرانی بود می‌گفت: «وای چه بچه‌ی پر مویی»! و اگر ایرانی بود این جمله‌ی قبلی رو حتما توی دلش می‌گفت و جمله‌ی بعدی‌اش این بود: «این موها می‌ریزه، اصلا نگران نباش». حالا انگار من نگران بودم. که بودم البته. چرا دروغ بگم؟

و موهای ترنج نریخت، هفته‌ها اومدن و رفتن و این موها استوار به سر و صورت ترنج چسبیده بودن. دیگه کاملا قطع امید کرده بودم که بالاخره چند هفته پیش مواردی از موهای ریخته‌ی ترنج روی روکش تخت اش دیده شدند و ناگهان همه جای خونه پر شد از موهای ریز و سیاه ترنج. البته همه جای خونه نه. اون جاهایی که قبلا توسط موی مخمل و گبه اشغال نشده بودن. من ای که به موی گبه و مخمل حساسیت نداشتم حالا به خاطر موهای ترنج که توی بینی‌ام می‌رفت موقع بوسیدنش هی به عطسه می‌افتادم.

پیشونیش هنوز به نظر من خیلی کار داره. شاید هم حالا حالاها نریزه این موها. ولی سر بچه ام حسابی به شکلی کاملا نامنظم کچل شده. منتظرم زودتر موهای اصلیش در بیاد و ببینم که چه رنگی و چه مدلی دارند. هر چند بعید می‌دونم خیلی با رنگ الانش فرق کنه و خیلی هم دوست دارم همین رنگی بمونه.

در عکس هم میزان کچلی دخترم کاملا مشخصه.


1 Comment »

  1. کوهزاد says:

    بنده هر وقت این وبلاگ و به خصوص این عکس ها رو مببینم باید بگردم دنبال یک چیز چوبی که بزنم به تخته که این موجود دوستداشتنی و خوشگل چشم نخوره (((:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.