هر مادری بالاخره یک سری اشتباهاتی میکنه که این کاری که دیروز من کردم یکی از اونها بود. من تن دادم به حرف بقیه که هی میگفتن موهای ترنج رو کوتاه کن که توی چشمش نیاد و مرتب بشه. فکر میکردم هیچ وقت زیر بار نمیرم ولی بالاخره جو گرفتمون و رفتیم موهاش رو مرتب کنیم. از چند روز قبل داریوش زنگ زد و وقت گرفت و شنبه ظهر رفتیم.
سلمونی مورد نظر گوشهی یه فروشگاهی بود که لوازم مربوط به بچهها رو میفروخت. از کفش و لباس گرفته تا کتاب و اسباب بازی. روبروی صندلیهایی که برای بچهها در نظر گرفته بودن یک آکواریوم بزرگ پر از ماهیهای رنگارنگ بود.
همون اول که خانم آرایشگر ترنج رو نشوند روی صندلی یه کتاب هم داد دستش که سرش به اون گرم باشه و از من پرسید که چه مدلی بزنم. من هم که خب نمیدونستم. خودش گفت باب؟ گفتم باشه. پرسید چتریهاش رو کوتاه کنم؟ داریوش گفت کوتاه کن! و من نمیدونم چرا هیچی نگفتم که نمیخوام چتریهاش کوتاه بشه. واقعا یه وقتهایی از کارهایی که میکنم و اعتراض نمیکنم تعجب میکنم.
و خانم آرایشگر همین طور کوتاه کرد، کوتاه کرد، کوتاه کرد.
خانم آرایشگر دنبال دست ترنج زیر پیشبند میگشت و پیداش نمیکرد. من و باباش هم گشتیم نبود. با تعجب آخر سر دیدیم دستش رو برده پشتش و برای همینه که پیداش نمیکنیم.
خانمه آخرهای ماجرا برگشت به من گفت چتریهاش خیلی کوتاه شد، نه؟ و من لبخند زدم گفتم اشکالی نداره. دیگه چی میگفتم؟ میگفتم موهاش رو از روی زمین بردار بچسبون روی سرش؟ خوبه اولش با من هماهنگ کردی که تا روی ابروهاش باشه چتریاش.
پشت موهاش رو هم تا تونست کوتاه کرد. من گفته بودم که اصلا نمیخوام کوتاه بشه پشتش و فقط مرتب بشه. نمیدونم چرا اعتدال ندارن آرایشگرها.
آخر سر هم بهمون یه مدرکی داد که توش نوشته ترنج روز هشتم جون ۲۰۱۳ برای اولین بار موهاش رو کوتاه کرده و یه تیکه از موهاش رو هم چسبوند روش و یه مقدار دیگه رو هم گذاشت توی یک پاکت و داد دست من.
به هر حال من راضی نیستم از کاری که کردم و به نظرم اشتباه کردم و تا موهاش بلند بشه هر روز غصه خواهم خورد. کاش خودم یه ذره از این هنرها داشتم که میتونستم موهاش رو از اول خودم مرتب کنم. مامان جانم ببخش که این شکلی شد موهات.
دندونهای یازدهم و دوازدهم اش هم در اومدن. سمت چپ دهنش، کرسیهای بالا و پایین.