این خر خوشگل اسمش جیگره. توی فرودگاه اسلو وقتی داشتیم برمیگشتیم برای ترنج گرفتیمش. اسمش رو هم داریوش انتخاب کرده. ترنج وقتی میخواد بلند بشه جیگر رو به دستش میگیره و بلند میشه. خیلی وقتها هم با بقچهبندی اش خودش رو پرت میکنه و میشینه روی تخت تا بتونه جیگر رو برداره. بعد از اینکه حسابی به میلههای تخت کوبوندش و تف تفی اش کرد و به صورت خودش فشارش داد پرتش میکنه پایین. بعد جیغ و داد که این افتاد پایین و یکی بیاد جیگر رو بده من.
میخواستم برای عکسهای زیر داستان بنویسم ولی چون داستانم خیلی خشن بود و مناسب کودکان نیست شنیدن و خوندنش نمینویسم. خودتون با داستان خودتون بخونیدش.
ای جان قربونش برم تو عکس دو تا مونده به آخر بدجور داره جیگرو تفهیم اتهام می کنه :))
جون دلم چرا هر روز هی خوشگل تر میشه.قشنگ بزرگ شه در و داف میشه هااا :))
وای خدا این دخمل خودش که خیلی جگره ، چه عکسای نازی ماشا..
maman e toranj! baba aks bezar, man hei miam har rooz mesle ghahveye sobgahi website ro check mikonam o naomid miram, aks bezarim, dar zemn dokhmal ro boos ham bekonin az taraf hameye havadaran:)
ای جانم، ماشاا… راستی ترنج تو اسباب بازی هاش شغال عزیز نداره ؟؟؟؟ مفاهیمی از قبیل خر خوشگل و شغال عزیز رو از داریوش بپرسین ببینید در مورد تاریخچه ش چی میگه ….